کجايي الان؟؟؟ عمل شدي يا نه هنوز؟؟؟؟؟
فرحنازجون قربونت يه خبري از سوگليت به من بده ببينم حالش چطوره و عملش چي شد؟؟؟ من تازه برگشتم و از همه جا بيخبر
اطلاعيه : تا زمان عمل فقط 8 روز ديگر باقيست...گفتم يکم بترسي ديگه از اين پست هاي سوزناک ننويسي ، من يکي که طاقت اينجور نوشتنت رو ندارم فدات بشم
از ته دلم برات دعا مي کنم عمل راحتي باشه و زياد درد نکشي (يک خورده که طبيعيه ديگه خواهر!)
نگران نباش گل قشنگم
سلام عزيزم
ان شاالله که چيز خاصي نيست گلم
اين حرفا چيه ميزني ؟ بزنمت؟
مرگ و زندگي دست خداست و بالاخره هممون بايد راه رفتني رو بريم و هيچکدوممون جاودانه نيستيم عزيزم
ولي ما بايد تو همه مراحل زندگيمون مقاوم باشيم و اميدمون رو از دست نديم گلم
تا زندگي زندگي بشه ... تا سنگ روي سنگ بند بشه...
من مطمئنم حالت خيلي زود خوب ميشه و زودتر برميگردي سر خونه و زندگيت عزيزم
برات دعا ميکنم گلم
از اون دعا مخصوص مخصوصا
ببين چقدر پارتيت کلفته؟!!!!!
تو که اشک ما رو در آوردي!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اين حرفا چيه؟؟؟ تو که خيلي مقاوم و مقتدر به نظر ميومدي!!! به به چشمم روشن!!!! فريبا و اين حرفا؟؟؟؟؟
برو خودتو لوس نکن دخمل جون!!! انشاالله ميري عمل ميشي و در نهايت سلامت بر ميگردي پيش همسري گلت و بالاي سر پسري نازت. تازه دو سه ماه ديگه بايد خاله بشي و بري پرستاري فرحناز!!!!! تازشم من ميخوام بيام مشهد و جفتتونو ببينم. واي به حالت اگه خودتو بزني به مريضي و بگي جاي بخيه هام درد ميکنه! بايد مثل گلوله بياي سر قرار.
فميييييييييييييييييييييييييييييييييييييييدي؟
ما هم همگي برات دعا ميکنيم و منتظر يه پست شاد و خوش خبر هستيم
واااااااااااااااااااي فريبا جونم....نميدوني چقدر ناراحت شدممممممم
کاش زودتر بهت سرزده بودمممم...
انشالله که عمل ميکني و صحيح و سالم برميگردي پيش همسري و امير مهدي...انشالله کهمريضيت به طور کامل درمان ميشه و کيست رو برميدارن و ديگه بعد از عمل مشکل نخواهي داشت..
تمام حرفايي رو که نوشته بودي با تمام وجود درک کردم با اينکه هنوز مادر نشدم اما ميفهمم چي ميگي...حق داري که نگران باشي اما توکل به خدا...اميدوارم هر ه زودتر بياي و بگي حالت خوبه خوبه..
دوستت دارم مثل خواهر بزرگتر نداشتمي...من مديونت هستم خيلي کمکم کردي...اميدوارم سالم و شاد باشي تا ابد.
سلام
عزيزم حق داري منم اين چند وقته زياد به چيزايي که ميگي فکر کردم و کاملا درکت مي کنم
آخريش همين پريشب بود که با خودم مي گفتم بعد از من کي به دخترم ميرسه کي براش مادري مي کنه و ....
اما هم من هم خودت خوب مي دونيم که اينا همه کار شيطونه و ميخاد کاري کنه که از رحمت خدا نااميد بشيم در حالي که خدا هميشه بهترين هارو برامون خواسته و بهمون داده و اينو بدون که در ازاي اين بيماري گناههاي زيادي ازت پاک شده و اينکه خدا توي اين وضعيت دعاهاتو مستجاب ميکنه
منم تجربه بيهوشي رو داشتم اما مي بيني که سر و مر و گنده دارم زندگيمو مي کنم
پس فکراي بد به دلت راه نده و توکلت به خدا باشه
انشاءالله که هيچ مشکلي پيش نمياد و عملت راحت انجام ميشه و بعدش مياي و به اين پستت ميخندي
لا تقنطوا من رحمه الله
منتظرت هستم عزيزم